این روز ها تب داشتن شغل و کار همه رو گرفته نه تنها جوون بلکه پیر و نوجوان...اوضاع اقتصادی؟بله علت اصلی اوضاع اقتصادی کشوره...ولی سخن من چیز دیگست..تبی که رواج پیداکرده اینه همه باید به یک شغل نون و آب دار و چرب و چیلی برسند..توش پول باشه..
پدر خانواده به پسرش میگه :از فردا بیا تو مغازه هم سرت گرمه هم درآمدی گیرت میاد انشالله تا برسی به یک شغل خوب!..پسر میگه:بیام تو اون مغازه که دوستام بهم بخندن ؟منو مغازه!من دست به این کارا نمیزنم..شغل فقط کارخونه داری..شغل فقط نمایشگاه ماشینای آخرین سیستم..
بچه دلبند خانواده با تمام امید و آرزو میره دانشگاه و فارغ التحصیل میشه فکر میکنه الان همه منتظرشن که تورو خدا بیا اینجا کار کن و مابه شما جوانان شایسته نیازمندیم!..جوون دلبند جامعه هم بعد فارغ التحصیلی در به در دنبال کاره و نه از کارخونه داری خبریه نه از نمایشگاه لوکس!
واین ماجرا اکثرا داره اتفاق میافته...هزاران فارغ التحصیلی بیکار..بیاید از جنبه دیگه ای به این ماجرا نگاه کنیم...درسته!شرایط اقتصادی باعث این اتفاقات شده..ولی یک جای کار اشکال داره..پدر ها و مادر های دلسوز و مهربان با تمام امید با تصوراتی که در ذهنشان هست که پسر من و یا دختر من برای بالا بردن شان خانوادگی،برای آسایش و راحتی آینده بچه،برای خیلی اهداف دیگر.. باید تا مقطع دکترا ادامه دهند و حتما استاد دانشگاه شوند..یا متخصص فلان رشته شوند...و حتی حاضر نیستند ببینند که فرزندشان 3 سال یا 5 سال عمرخود رابرای قبولی در فوق لیسانس میگزارد و 5 سال برای قبولی در دکترا میگذارند تا بلکه به آرزوی دیرینه خود دست یابند و اصلا به این نگاه نمی کنند که این فرزندشان تمام جوانی خود را برای درس خواندن گذاشت؟عامل اینهمه معطلی برای قبول نشدنش چه بود؟آیا علاقه ای به این رشته نداشت؟شاید نیاز به ازدواج داشت؟شاید علاقه به کار و فعالیت داشت؟شاید عاشق رشته های ورزشی یا تحصیل در رشته های هنری بود؟و هزاران شاید دیگر..
که البته این فرض خوشبینانه است..جوانانی که زیر بار سخت گیری های بیش از حد راه خود را گم کردند و حتی دست از درس و زندگی برداشتند..از طرفی فشارهای خانواده و از طرفی انتظار جوان از خودش او را در سختترین شرایط قرار می دهد.
.باید گفت هدف از این سخن این نیست که این آرزوها و تصورات بد است خیر! بلکه بسیار عالیست
ولی باید گفت واقع بینی بسیاری از مشکلات رو حل میکنه...بگذارید مثال بزنم.
.دوستی داشتم که با رتبه دو رقمی در کنکور سراسری پذیرفته شدو بسیار علاقه مند به رشته ادبیات عرب بود..وقتی با یکی از اساتید عربی مشورت کرد..این استاد فرمودند که اگر شما از فرزندتان حمایت فراوان میکنید هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ مالی اورا به این رشته بفرستید..گفتند استاد خودش علاقه به این رشته دارد پس لابد همه این چیزهارا به جان می خرد..استاد گفت شما با رتبه دو رقمی می خواهید رشته ای را بخوانید که دیگران با رتبه های چهار رقمی و پنج رقمی میخوانند آیا فرزند شما سرخورده نمی شود ثانیا با لیسانس هیچ کار و شغلی برای بچه شما نیست شاید با فوق و دکترا به کاری برسد
این یعنی
واقع بینی!
از طرف دیگر چرا ما باید یک شبه به همه آمال و آرزوهامان برسیم..فرهنگ سازی باید از خانواده شروع شود...بله اگر خانواده ای تمکن مالی برای ادامه تحصیل فرزندشان دارند اینها بحثشان جداست ولی سخن ما با اکثریت خانوا ده هاست
چرا باید یک شبه ثروتمند شد..شبی در برنامه پایش مدیر شرکتی مهمان برنامه بود..ایشان یکی از کارخانه داران بزرگ شده بود...گفتند من در ابتدا در زیر زمین خانه ام نوعی شامپو تولید میکردم در حدچند کارتون ..ولی الان به یکی از تولید کنندگان لوازم بهداشتی تبدیل شده است...ااین یعنی واقع بینی!
یکی از کارخانه داران بزرگ در برنامه تلویزیون می گفت..من اگر ادامه تحصیل نمیدادم هیچ فرقی برایم نمیکرد چون با لیسانس هم می توانستم به این وضعیت هم برسم...و در فوق لیسانس و دکترا هیچ علمی بمن اضافه نشد..و می گفت چرا همه باید دکترا و فوق لیسانس داشته باشند...جوانان باید کار کنند..از کارهای کوچک شروع کنند ..و به کارهای بزرگ می رسند...فقط با کمی صبر و حوصله و پشتکار...
!نتیجه:کار وفعالیت بسیار پسندیده است..جوانی که مشغول کار و فعالیت است وقت و انرژی خود را برای ساختن زندگی سالم که خودش با دستان خودش با رنج و زحمت خودش صرف کرده..و اینگونه از تمام فرصت های خود استفاده کرده و نفس خود را تحت سلطه خود میگیرد..مادران و پدران دلسوز با واقع بینی از تمانی شرایط فرزندان را راهنمایی کنند..کار وفعالیت عار نیست ..شغل های کوچک و کم درآمد پله ایست برای ترقی برای افراد بلند همت..این تفکر نوعی فرهنگ سازی است برای ساختن جامعه ای پرتلاش و ایجاد رونق اقتصادی...یاحق.